سالگرد شهادت دکتر شریعتی

سلام

سالگرد شهادت دکتر شریعتی بهانه ای شد برای نوشتنم.

فکر کنم سومین یا چهارمین نامه من به دکتر باشد.نمی دانم چرا نمی توانم مطلبم را مستقیم به مخاطب بگویم و هر بار خواستم چنین کنم نا خودآگاه باز خطابم به دکتر شد.

شاید این بیان دلتنگی هایم باشد و اینکه چقدر دوست داشتم که دکتر شریعتی زنده بود و این وضعیت جامعه را می دید ، خیلی دلم می خواست او هم دیدگاهش را بیان کند ولی فکر نکنم به  او اجازه می دادند که اصلاً مطلبی را بیان کند.

نمی خواهم وبلاگ و سایت را سیاسی کنم و دوست دارم دیدگاههای سیاسی خود را محفوظ نگه دارم اما نبود دکتر شریعتی در زندگی امروزه بسیار احساس می شود . دکتر کسی بود که دیگر مانند او پیدا نشد و افکار او اکنون پس از سی و چند سال هنوز تازه است و به اعتقاد بنده خیلی از مطالب مصداق امروزی دارد . امروزه شاهد نامرد مردمی هستیم که می خواهند نوشته های استاد را در زیر پا له کنند ولی تا به حال موفق نشدند و نمی خواهند بگذارند که خصوصا نسل جوان با عقاید و افکار او آشنایی پیدا کنند چه بسا که این نوشته ها کار دستشان بدهد....

آری دکتر این بار من شما را مخاطب قرار می دهم اما از قول خودتان :

وقتی که دیگر نبود ، من به بودنش نیازمند شدم

                       وقتی که دیگر رفت ، من به انتظار آمدنش نشستم

اما درد دل می کنم :

ای کاش این کسانی که می گویند « مردم ما آب و نان نداشته باشند ولی حجاب داشته باشند » یک بار ، فقط یک بار سمینار زن تو را خوانده بودند. شاید در ذهن عده ای که من را نمی شناسند فکر کنند که من بی دینم و معتقد به بی حجابی اما به خدای واحد که من خود اعتقاد به حجاب کامل دارم اما نه با این روش.

دکتر جان ، یاد دارم که در همان سمینار زن تو بود که خواندم : وقتی حجاب را اجبار کردی بدون اینکه دلیلش را برای فرد مقابل مطرح کنی و او را قانع کنی فرض که تو 10 سال هم بتوانی نظر خود را تحمیل کنی اما سال یازدهم او کار خودش را می کند . مگر نبود زمان پیغمبر که بعد از سال هفتم ، هشتم حجاب را مطرح کردند یعنی بعد از بیش از بیست سال کار روی مردم حجاب مطرح می شود ، مگر پیامبر مساله شراب را در سه مرحله مطرح نکرد و توانست فساد احتماعی شرابخواری را محو کند بدون اینکه مردم را مستقیما تحت فشار قرار دهد و به آنها نه بگوید.

چه بگویم دکتر ؟ باز از تو می گویم:

از دیده به جای اشک خون می آید

                                 دل خون شد و از دیده برون می آید

دکتر من نیز احساس تو را دارم :

هم اکنون احساس می کنم

بر تل خاکستری از همه آتش ها و امید ها و خواستن ها تنها مانده ام

و این سوال همواره در پیش نظرم پدیدار است

که تو اینجا چه می کنی ؟

امروز به خودم گفتم :

من احساس می کنم که نشسته ام زمان را

می نگرم و می گذرد ، همین و همین. 

روحش شاد و یادش گرامی باد. 

«رسول تجلی زاده »

نظرات 112 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:43

از جهاتی خوشحالم که دکتر دربین ما نیست چون اگر زنده بود مثل دیگر اندیشمندان وروشنفکران ما سر از زندان در می آورد

امین یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:37

سلام. خسته نباشی، درد دل قشنگی داشتی. منم معتقدم به اینکه اول باید فرهنگ سازی کرد بعد اجرا و عمل.
خدا آخر و عاقبت مهمونو ختم به خیر کنه.
یا علی مدد.

علی کوچولو یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 http://Sarvinebagh.bligfa.com

سلام دوست عزیز
نامه پردرد و قشنگ بود . به قول خود دکتر که :
درد انسان متعالی درد عشق و تنهایی است .
مقاله عشق عتاب آلوده را بخوان .
منتظر همیشگیت علی کوچولو

محمد رضا یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 18:34 http://greenword.persianblog.ir

عالی بود . آفرین

مرداب دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:33 http://mordabkhaste.persianblog.ir

سلام و درود
سالگرد میگیریم می خوانیمش ولی هنوز تا درکش زیاد مانده شاید این روزها بیشتر به بودنش احتیاج داشتیم
نسلی که فقط باید حسرتش را بخورد
ممنون ازشما

خلیل بن رشیدی دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:29 http://www.malfof.blogfa.com

سلام.مطلب جالبی بود.
فقط:
میخواستم بنویسم همان بهتر که دکتر نیست!
میخواستم بنویسم همان بهتر که پیکرش درایران نیست!
میخواستم بنویسم همان بهتر که برایش سالگرد نمیگیرند!
میخواستم بنویسم همان بهتر که جایش خالیست!
میخواستم بنویسم همان بهتر که .............!
که اگرغیراز این بود......
اینکه دکتر دربین ما نیست بماند.
اینکه پیکرش در ایران نیست بماند.
اینکه برایش سالگرد گرفته نمی شود بماند.
اینکه جایش خالیست بماند.
اینکه........
ما برای مملکتمان چه کردیم؟
چقدر در افزایش فرهنگ در همه زمینه ها تلاش کرده ایم؟
ما وآنهایی که سنگ دکتر وافکارش را به سینه میزنند چقدر درصدد عینیت بخشیدن به خواسته های او بوده وهستیم؟
شاید اگر او در بین ما میبود بیش از همه از دوستدارانش رنج می کشید!چون :
دشمن دانا بهتر از دوست نادانست!
این قصه مستند تکراری همیشه تاریخ است!
کسی را متهم نمیکنم ولی آیا پیش آمده کلاهمان را قاضی کنیم؟

فرهاد رضایی دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 17:53

رسول جان من بچه بوشهرم دانستم چه میکشی.ای علی کاش جان بی ارزشم را ۱۰۰ بار فدای تو می کردم .بچه ها اگر بدانید چمران بر مزار شریعتی چه مرثیه ای سرود اشک عشق می ریختید

ستاره دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 23:57 http://www.afsoongrlady.blogsky.com

شریعتی ادمی بود که در قالب زمان نمی گنجید.
اگر الان هم بود عده زیادی با او مخالف بودند.
او همیشه فراتر از زمان فکر میکرد.

دختر دریا سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:59

مطلبت خیلی جالب بود.این احساس غم وتنهاییتو منم درک میکنم.الان این احساس تنهایی روخیلیامون داریم.اگه همه ماکه مثل قطاه این غم رو تودلمون داریم جمع کنیم.میتونیم ریشه غم روازبین ببریم.به امیدانروز.

م.شمس سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 http://chariati.blogsky.com

سلام رفیق
فقط می تونم بگم حکمت بر این قرار گرفته که امروز این جا نباشه ولی بشدت مشتاق بودم شریعتی 70 و چند ساله رو ببینم ، غوغایی بود در عالم اندیشه و نظر ایران شاید ده ها سال جلوتر بودیم ولی ...... حکمتی در کار بوده که امروز دکتر بین ما نباشه

م.. سکوت سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 15:03 http://nabode-bod.persianblog.ir


سحر امشب بر بالین من
امشب از بهر خدا بیدار باش
سایه ی غم ناگهان بر دل نشست
رحم کن امشب مرا غمخوار باش

آه ای یاران بفریادم رسید
ورنه مرگ امشب بفریادم رسد
ترسم آن شیرینتر از جانم ز راه
چون به دام مرگ افتادم رسد

گریه و فریاد بس کن شمع من!
بر دل ریشم نمک دیگر مپاش
قصه’ بیتابی دل پیش من
بیش از این دیگر مگو خاموش باش

همدم من مونس من شمع من
جز توام در این جهان غمخوار کو
ون دراین صحرای وحشتزای مرگ
وای بر من وای برمن یار کو؟

وندرین زندان امشب شمع من
دست خواهم شستن از این زندگی
تا که فردا هچو شیران بشکنند
ملتم زنجیرهای بندگی


معلم شهید دکتر علی شریعتی

محمد سعید تجلی زاده سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 16:17

سلام علیکم
مطلبی که نوشته اید به جا بود و مقتضای زمان.
امید دارم وبلاگ و سایتتان را سیاسی نکنید و اگر هم صحبتی هست چه بهتر که از خود سخنان دکتر شریعتی گفته شود و جوانان و مردم این جامعه چه کسانی که با دکتر شریعتی آشنایی دارند و چه کسانی که آشنایی ندارند، بتوانند سخنان ایشان را با توجه به فراخور زمان درک کنند.
با آرزوی موفقیت و توفیق روز افزون برای جنابعالی
امید آن دارم که توسه دهنده و ره رو راه آن بزرگوار باشیم.

سلام
اگر در مطلب نوشته شده دقت می کردید شاهد بودید که در اکثر جملات از قول دکتر مطالب نوشته شده بود.
موفق و بهروز باشید.......

سایه روشن چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 http://افف5486.blogdoon.com

درد علی دو گونه است:
یک درد.دردیست که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند.و درد دیگر دردیست که اورا تنها در نیمه شبهای خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده……وبناله در اورده است.
ما تنها بردردی می گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقش احساس میکند.
اما.این درد علی نیست.
دردی که چنان روح بزرگی را بناله اورده است.تنهائی است.که ما انرا نمیشناسیم!!
باید این درد را بشناسیم…..نه ان درد را…..
که علی درد شمشیر احساس نمیکند.

و………ما…………
درد علی را احساس نمی کنیم.



پاسخی به یکی از دوستان که معتقد است جمله فوق در مورد علی یک جملهء احساسی است و چنین قضاوتهایی در مورد علی محلی از اعراب ندارند!

سلام دوست عزیز

همانطور که شما فرمودید من هم بعید میدانم شخصیت بزرگواری همچون علی از فرط تنهایی ناله کند اما جه نوع تنهایی؟

تنهایی که از ذهن محدود و خو گرفته به روز مرگی ها در لابلای تعلقات زمینی نشاءت میگیرد یا تنهایی از نوع روحی که همجنس خویش را در این کرهء خاکی نمی یابد و همچون پرنده ایی در قفس کالبدش بیقرار پر کشیدن و پرواز است....

پرنده ایی که میداند آغوش دیار دوست در آن دور دست های بعید عاشقانه منتظر اوست

تنهایی علی... تنهایی پس از محمد است..... تنهایی محبوس و در محاصرهء گرگ های در کمین طعمهء قدرت و حکومت است که تا محمد بود مرد دین بودند و در لحظهء احتضار محمد برای حکومت و قدرت دندان تیز کردند و برای علی چنگال!

تنهایی علی از جنس نوعی ایدئولوژی بود که آنقدر بزرگ و گسترده و روشن بود که در فهم کوچک و حقیر و تاریک افکار این جهانی نمیگنجید

تنهایی علی از جنس تنها بودن دل و قلبش نبود که از جنس تنها بودن یک روح بیقرار و عاشق بود....

درد تنهایی علی درد فقدان فهم و کوری اندیشه بود و چقدر سخت و طاقت فرسا است وقتی که حرف های زیادی سر شار از حقیقت و معانی ژرف برای گفتن داشته باشی اما فهم و دلی که بتواند آن حرف ها را درک کند در میان افراد و جامعه ایی که پیرامونت را گرفته است و در آن زندگی میکنی وجود نداشته باشد

و بالاءخره گاهی زمین هم مذاب های درونش را از آتشفشانها بیرون میریزد و علی آنگونه مذاب های دلش را در حلقوم چاه فریاد میزد و ناله میکرد تا شاید بدانگونه اندکی تسکین یابد

و بعقیدهء من جز فاطمه هیچ کس بر گسترهء تنهایی علی واقف و آگاه نبود که علی پس از فاطمه تنها تر هم شد...

و اینکه میگویند علی تنها بود یک حقیقت است نه یک احساس.... چرا که احساس از آغازهای مبهم شایدها شکل میگیرد و حقیقت از سرچشمه های پاک و زلال یقین. (سایه روشن)

لاله شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:18 http://mahramkhane.blogfa.com

سلام زیبا بود و نشان از درونی جستجوگر داشت.

امیر شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 13:15 http://hajjar.blogfa.com

سلام آقا رسول
من هم با کمی تاخیر شهادت دکتر رو تسلیت می گم.
این روزها بعضی از افراد جامعه حرفهای دلشان یک شکل شده است. شاید اگر من هم می خواستم نامه ای بنویسم شبیه همین مضامین را می نگاشتم.
میلاد علی علیه السلام بر شما مبارک
یا علی

[ بدون نام ] شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 14:17 http://www.a-love-s.blogfa.com

سلام وبلاگت زیبایی را در گرو عشق به آزادی بسیار عالی بیان نموده است . من نیز بسیار مسرورم چراکه کسی را یافتم که مانند من فکر می کند
علی یارت

مسعود یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:47

سلام
۳ ساله دارم شریعتی میخونم نافرم درگیرش شدم واقعا با فلسفش حال میکنم .منم میگم اگه الان بود گوشهیه ذندان بود.

کاکوشیرازی جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 http://arj57.blogfa.com/

روحش شاد و یادش گرامی باد

maziyar جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 17:51

mamlekat ba kofr mimone ama na ba setam agha in dardodela dige to in mamlekat lous shode payande bashi

elnaz یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:26

dar in zaman neveshtan dar sitha az shariati dar hali ke kasi be donbale hagh nist,kare bozorgie ke faghat az kasi bar miad ke andishe haye sahriati ro bavar dashte bashe

فرزند ملت سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 17:26 http://farzandemellat.mihanblog.com

با سلام خوشحال می شویم از تارنمای ما نیز بازدید نموده و ما را با عنوان فرزند ملت در وبلاگ وزین خود لینک کنید.
شریعتی جستجوگری در مسیر شدن
بهشتی یک ملت بود

یاس سپید سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 22:29 http://bahare3abz.blogfa.com

سلام وقت بخیر

مطالب و طرز تفکر دکتر را ستایش میکنم و تشکر از شما که این مطالب رو نوشتید.

پروردگارا
مرا ذهنی ببخش که بی گناه ، پاک و رها از بدی ها باشد ، ذهنی که توکل کند ، تردید نورزد و داوری نکند ، ذهنی که همه را در تو و تو را در همه ببیند .

هدیه پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:07 http://Aramesh59@blogfa.com

سلام .زیبا بود
هرچه از دکتر شریعتی بگوییم کم گفتیم
به شخصه هروقت دلم از این مردمان به ظاهر دوست گرفته .... فقط مطالب ایشان آرام بخش است ...
اگر میتوانید نوشته هایش را بیشتر تکثیر کنید......ممنون

eghbal شنبه 19 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 18:47 http://mehrrab.blogfa.com/

سلام
چند نکته :
1. دکتر بسیار شخصیت بزرگی بوده و هست ولی ما نباید اونقدر بالا ببریمش و دست نیافتنیش کنیم این حرف خود دکتر هست که امیدوار بود شاگردانش شریعتی رو بخونند و ازش بگذرند تا در همین میزان متوقف نشیم.
2. درباره ی بحث زن کاملا حرف دل من رو زدید
3. باید تا می توانیم شریعتی بخوانیم و فهم کنیم و سپس از ان عبور کنیم تا بتوانیم میراثدار خوبی برای معلم بزرگ باشیم
یا علی

مرتضی اسیایی یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 20:12 http://www.dash-akool.blogfa.com

سلام اقای تجلی زاده.این پستتون واقعا من رو تحت تاثیر قرار داد. واقعا عالی نوشتی در حدی که میخواستم اون رو کپی کنم اما این اجازه رو به خودم ندانم.موفق باشی.تونستی به وب من هم سر بزن.وبلاگ من سخنان دکتر شریعتی.یا علی

ماه ؟آب ها دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 14:25 http://baran-zendegi.blogfa.com

نامه زیبایت دردودل من وهزاران فرد دیگریست که دکتر علی شریعتی عزیز را می فهمند و در نوشته هایش تامل واندیشه می کنند.
روحش شادویادش گرامی باد...
به امید روزی که اندیشه اش اجرا شود...

عاطفه چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 22:29 http://www.hovalsame.mihanblog .com

سلام خسته نباشید اگراشتباه نکنم سابقا در وبلاگ شما مطلبی خوندم به نام ولایت فقیه از دیدگاه دکتر.امکان داره منبعشو بگید؟یعنی از کدام کتابشون میتونم مطلبو بخونم؟ممنون .یاعلی

امیر جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 http://hajjar.blogfa.com

ای تمام حُسن
و ای حُسن تمام
ای امام روح
و ای روح امام
ای به صبح حشر سیمایت فلق
ای ملک جان را چشم شهلایت شفق
ای وفای اصل
و ای اصل وفا
ای خدای عشق
و ای عشق خدا
من که از روز اذل احساسیم
هرچه بادا تا ابد عباسیم
[گل]
اعیاد شعبانیه بر شما مبارک
یا علی

عبدالرسول شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 22:40 http://www.rasool99.blogfa.com

سلام
سلامی به آفتاب سوزان خوزستان قهرمان

دوست گرامی از این که وبلاگ شمارو پیدا کردم خیلی خوشحالم چون من هم از طرفداران آن فهیم فرزانه زنده یاد دکتر شریعتی هستم به وب منهم سر بزن خوشحال می شم

راستی مطلبی هم از تو وبلاگت کپی کردم معذرت میخوام به بزرگی خودت ببخشید

الهام سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 16:45

من تازه باشریعتی اشناشدم
قبل ازخوندن کتاباش فقط شنیده بودم شصیت بزرگیه!اما...
دوسه بارکتاب |بازگشت|روخوندم اماانقدحرفاش به دلم میشینه وانقدر دردهاش اشناست که دوس دارم بازم بخونم
خوشحال میشم توکه انقدرخوب شناختیش به منم کمک کنی بیشتربشناسمش هرچنداون توذهن هیچکی جانمیشه

عالی بودمطالبت


((این جاجای من نیست
بروی این زمین غریبم
این اسمان سقف خانه من نیست
نبایدبه اینجامی امدم))

maha پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 20:07

سلام
وبلاگ خیلی عالی دارید مطلبتون هم خیلی قشنگ و پرمعنا بود همیشه این برام سوال بود که چرا آدمای خوب زود از دنیا میرن .

می خواستم زندگی کنم راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم گفتند دروغ است
گریستم گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم
دکتر علی شریعتی

artemis جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:43

mer30 agha rasool matalebetoon ali bood TABRIK

عاطفه دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 21:14

هنوزمعنی بودن خویش را نمی فهمم چطور غم نبو دنت را درک کنم واز ته دل آرزوی بودنت کنم؟

یسنا پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:05

در دیروز بندگی مااینگونه بودکه جسم وزوربازوی ماتحت بردگی بود ولی امروزجسم مابرده نیست .فکروتفکرات وذهن مابرده است . دکترشریعتی
مصداق کامل این جمله دکتر رو در ایران امروز میبینیم .

pardis شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 21:33 http://malos.com/

سلام.واقعا مطلبت قشنگ بود حرف دل خیلی از ماها بود ممنون

مینا دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 23:37

وقتی نامه ات رو خوندم گریه کردم چون حسرت میخورم که چرا الان نیست اخه چررررررررررررررا. حاضرم همه ی عمرمو بدم فقط یه بار با دکتر حرف بزنم و بعد بمیرم..کاش بود و میدید وضع مملکت و طرز تفکر مردم چیه!!!!

مصطفی شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 20:41 http://fekre-talkh.blogfa.com

در ابعاد صبحی تاریک
در باغچه ی نارنج های ما
پاییز رویید
دوباره بید بلند حیاط لرزید
دوباره بوی خزان در اتاقها پیچید

حرف دکتر همیشه از نادانی و جهل طبقه تحصیل کرده است که در این زمانه بیشتر احساس می شود.کاش بود تا می گفت که چه بکنیم و چه نکنیم.یادش همیشه سبز

علی زینلی کرمانی پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:58

دکتر علی شریعتی از ادم هایی ک درد ئل میکنن بیزار است.

مهناز دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:52

سلام نمیدونم چی بگم ولی همین بس که وقتی چند روز بیش بیشه داییم که سباهیه گفتم شهید شریعتی انقدر به او توهین کرد که نتونستم جلویه سیله اشکامو بگیرم.خدایا خودت هدایتشون کن.رسول عزیز یه دنیا ممنون

divane جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 19:42 http://divane.blogfa.com/

کاش بودی در این روزها که بیشتر از همیشه در حرفهایت غرق شدم و بیشتر از همیشه به یک استاد فلسفه نیاز دارم ...کاش بودی....این روزها تمام مدت ÷یش خود فکر می کنم اگر بودی برای زمانه ی ما چی می نوشتی اما نمی دانم...کاش بودی تا بگویم این شاگرد کوچکت که با جسارت خود را شاگرد تو می خواند چقدر به خودت بیشتر از کتابهایت نیاز دارد....

hani دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:31 http://parssedarmeh.blogfa.com

سلام .دکتر شزیعتی از بزرگانیه کنمیشه با جملات وصفش کرد.ممنون

Hamed سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 13:30

سلام .
آقا رسول ممنون از راهنماییتان .
لطفا اگر می شود سمینار زن دکتر را برایم ایمیل کنید.
باتشکر

حسین دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:32 http://www.eshgh-reason-tanhayi.blogfa.com

آنچه میخواهیم نیستیم و آنچه هستیم نمیخواهیم ٬ آنچه دوست داریم نداریم و آنچه داریم دوست نداریم ٬ و عجیب است هنوز امیدوار به فردائی روشن هستیم ساعتها را بگذارید بخوابند . بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست.

سلام و عرض خسته نباشید به تمام دوست داران ابوذر زمان معلم شهید دکتر شریعتی

دوست عزیز منم لینک
با حضورت مارم خوشحال کن

پیروز موفق
به امید فرداهای بهتر

sami سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:49

اگه استاد بود یا از دست این جماعت انسان نما دیوانه می شد یا مثل خیلیا از اینجا می رفت یا کشته می شد
هر چند که ما سعادت نداشتیم ببینیمش ولی خوشحالم که نیست که ناراحتش کنن

عارف آب یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:25 http://sepentha.blogfa.com

سلام
واقعا حیف که این شخصیت بزرگ تنها یکی بود
کمبود ایشان بسیار احساس میشه

از اون جایی که موضوع وبمان شباهت داره دوست دارم تبادل لینک داشته باشیم
شما را لینک کردم
موفق باشید

نیلوفر دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:31 http://blogsky.com

من بار اول هست که به این سایت امدم واقعا عالی بود تحت تاثیر قرار گرفتم

یاس دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:45

سپاسگزاریم از دکتر که راه زندگی را به ما اموخت و سپاسگزاریم از شما و امثال شما دوست عزیز که نمی گذارید نوشته های دکتر محو بشه از بین نسل ها و اونا رو همیشه زنده نگه میدارین .موفق باشید

امید سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:19

حرف دلت حرف دل خیلی از ماهاست اما چه فایده امروز گوشها برای شنیدن کر شده و چشمها برای دیدن کور...

داوود چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 13:03

مطلبتون واقعاجالب وبه جا بود.امیدوارم لیاقت اینا داشته باشیم که راه دکترعزیزا اادامه بدیم.خیلی دوست داشتم بدونم اگه دکتر الان دربین مابود بااین وضع چه حرفایی برای گفتن داشت.

سورنا دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 14:46 http://www.khaldabbasi.mihanblog.com

درود خداوند بر تو ای دوست عزیز...
مطالبت زیبا بود...شریعتی یک پله از نردبان را گذاشت ما باید ادامه دهنده و سازنده پله های بعدی باشیم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد