سالگرد شهادت دکتر شریعتی

سلام

سالگرد شهادت دکتر شریعتی بهانه ای شد برای نوشتنم.

فکر کنم سومین یا چهارمین نامه من به دکتر باشد.نمی دانم چرا نمی توانم مطلبم را مستقیم به مخاطب بگویم و هر بار خواستم چنین کنم نا خودآگاه باز خطابم به دکتر شد.

شاید این بیان دلتنگی هایم باشد و اینکه چقدر دوست داشتم که دکتر شریعتی زنده بود و این وضعیت جامعه را می دید ، خیلی دلم می خواست او هم دیدگاهش را بیان کند ولی فکر نکنم به  او اجازه می دادند که اصلاً مطلبی را بیان کند.

نمی خواهم وبلاگ و سایت را سیاسی کنم و دوست دارم دیدگاههای سیاسی خود را محفوظ نگه دارم اما نبود دکتر شریعتی در زندگی امروزه بسیار احساس می شود . دکتر کسی بود که دیگر مانند او پیدا نشد و افکار او اکنون پس از سی و چند سال هنوز تازه است و به اعتقاد بنده خیلی از مطالب مصداق امروزی دارد . امروزه شاهد نامرد مردمی هستیم که می خواهند نوشته های استاد را در زیر پا له کنند ولی تا به حال موفق نشدند و نمی خواهند بگذارند که خصوصا نسل جوان با عقاید و افکار او آشنایی پیدا کنند چه بسا که این نوشته ها کار دستشان بدهد....

آری دکتر این بار من شما را مخاطب قرار می دهم اما از قول خودتان :

وقتی که دیگر نبود ، من به بودنش نیازمند شدم

                       وقتی که دیگر رفت ، من به انتظار آمدنش نشستم

اما درد دل می کنم :

ای کاش این کسانی که می گویند « مردم ما آب و نان نداشته باشند ولی حجاب داشته باشند » یک بار ، فقط یک بار سمینار زن تو را خوانده بودند. شاید در ذهن عده ای که من را نمی شناسند فکر کنند که من بی دینم و معتقد به بی حجابی اما به خدای واحد که من خود اعتقاد به حجاب کامل دارم اما نه با این روش.

دکتر جان ، یاد دارم که در همان سمینار زن تو بود که خواندم : وقتی حجاب را اجبار کردی بدون اینکه دلیلش را برای فرد مقابل مطرح کنی و او را قانع کنی فرض که تو 10 سال هم بتوانی نظر خود را تحمیل کنی اما سال یازدهم او کار خودش را می کند . مگر نبود زمان پیغمبر که بعد از سال هفتم ، هشتم حجاب را مطرح کردند یعنی بعد از بیش از بیست سال کار روی مردم حجاب مطرح می شود ، مگر پیامبر مساله شراب را در سه مرحله مطرح نکرد و توانست فساد احتماعی شرابخواری را محو کند بدون اینکه مردم را مستقیما تحت فشار قرار دهد و به آنها نه بگوید.

چه بگویم دکتر ؟ باز از تو می گویم:

از دیده به جای اشک خون می آید

                                 دل خون شد و از دیده برون می آید

دکتر من نیز احساس تو را دارم :

هم اکنون احساس می کنم

بر تل خاکستری از همه آتش ها و امید ها و خواستن ها تنها مانده ام

و این سوال همواره در پیش نظرم پدیدار است

که تو اینجا چه می کنی ؟

امروز به خودم گفتم :

من احساس می کنم که نشسته ام زمان را

می نگرم و می گذرد ، همین و همین. 

روحش شاد و یادش گرامی باد. 

«رسول تجلی زاده »

نظرات 112 + ارسال نظر
ملکی شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 13:04

سلام .تشکر مطالبت بسیار زیبا بود.مشکل ما نداشتن فرهنگ نیست بلکه فقر فرهنگی است. ما تمدن 2500ساله داریم

غزال چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 16:02 http://aram65.blogfa.com

زن عشق می کارد و کینه درو می کند....
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر....
می تواند یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی .....
برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ........
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ............
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ..........
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی .........
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد .........
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ........
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .........
و هر روز او متولد می شود ، عاشق می شود ، مادر می شود ، پیر می شود و می میرد.....
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد .......
« دکتر علی شریعتی
ممنون اقای تجلی زاده،عالی بود .مرسی

آیدا شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 00:23

سلام واقعا زیبا بود.حرف دل مارو زدین.بغض کردم.موفق باشید

لیلا سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 16:51

واقعا عالیه حرفی نمیمونه من بزنم

فاطمه دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:02

مهم نیست شریعتی هست یا نیست مهم اینه که اون یه شیعه ی غیرتی بود.بله...غیرت...غیرت شیعه...چیزی که الان به ندرت بیدا میشه.اگر دوباره اون تعصب دینی تو وجودمون و وجودم بیدا بشه شریعتی و شریعتی ها هم زنده میشن

فریبا دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:29

سلام وبلاگ عالی داری خسته نباشی

سیما دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:24

دکتر شریعتی یک ستاره ی دنباله دار در اسمان ایران بود و نمی دانم تا چند سال دیگر باید صبر کرد تا یک نفر مثل ایشان دوباره پیدا شود ولی برای همه ما که ارزو مان تبدیل شدن به یکی مثل استاد ارزوی موفقیت میکنم

محبوبه شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:13

روحش شاد............
چقدر سخه زندگی در غربت افکار

ایمان یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:16 http://iman2032.blogfa.com

سلام همه متنت من رو یاد همه خواستن های نکرده خودم انداخت که آدم رو می سوزونند

احمد یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:12

ایول

[ بدون نام ] دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:02

مراقب باش فیلتر نشی

مهدی چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:05

دکتر شریعتی یک ستاره ی دنباله دار در اسمان ایران بود و نمی دانم تا چند سال دیگر باید صبر کرد تا یک نفر مثل ایشان دوباره پیدا شود ولی برای همه ما که ارزو مان تبدیل شدن به یکی مثل استاد ارزوی موفقیت میکنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد