افکار

 

 

ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم  

تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم 

 

« دکتر علی شریعتی »

رنج زن

و


زن عشق می کارد و کینه درو می کند....

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر....

می تواند یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی .....

برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ........

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ............

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ..........

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی .........

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد .........

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ........

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .........

و هر روز او متولد می شود ، عاشق می شود  ، مادر می شود ، پیر می شود و می میرد.....

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد .......


« دکتر علی شریعتی »


---------------------------------------------------
پ . ن : به یاری شما دوستان وبلاگ حرفهای ناتمام 4 ساله شد .
امید که بیشتر در این عرصه فعال باشیم .

سالگرد شهادت دکتر شریعتی

سلام

سالگرد شهادت دکتر شریعتی بهانه ای شد برای نوشتنم.

فکر کنم سومین یا چهارمین نامه من به دکتر باشد.نمی دانم چرا نمی توانم مطلبم را مستقیم به مخاطب بگویم و هر بار خواستم چنین کنم نا خودآگاه باز خطابم به دکتر شد.

شاید این بیان دلتنگی هایم باشد و اینکه چقدر دوست داشتم که دکتر شریعتی زنده بود و این وضعیت جامعه را می دید ، خیلی دلم می خواست او هم دیدگاهش را بیان کند ولی فکر نکنم به  او اجازه می دادند که اصلاً مطلبی را بیان کند.

نمی خواهم وبلاگ و سایت را سیاسی کنم و دوست دارم دیدگاههای سیاسی خود را محفوظ نگه دارم اما نبود دکتر شریعتی در زندگی امروزه بسیار احساس می شود . دکتر کسی بود که دیگر مانند او پیدا نشد و افکار او اکنون پس از سی و چند سال هنوز تازه است و به اعتقاد بنده خیلی از مطالب مصداق امروزی دارد . امروزه شاهد نامرد مردمی هستیم که می خواهند نوشته های استاد را در زیر پا له کنند ولی تا به حال موفق نشدند و نمی خواهند بگذارند که خصوصا نسل جوان با عقاید و افکار او آشنایی پیدا کنند چه بسا که این نوشته ها کار دستشان بدهد....

آری دکتر این بار من شما را مخاطب قرار می دهم اما از قول خودتان :

وقتی که دیگر نبود ، من به بودنش نیازمند شدم

                       وقتی که دیگر رفت ، من به انتظار آمدنش نشستم

اما درد دل می کنم :

ای کاش این کسانی که می گویند « مردم ما آب و نان نداشته باشند ولی حجاب داشته باشند » یک بار ، فقط یک بار سمینار زن تو را خوانده بودند. شاید در ذهن عده ای که من را نمی شناسند فکر کنند که من بی دینم و معتقد به بی حجابی اما به خدای واحد که من خود اعتقاد به حجاب کامل دارم اما نه با این روش.

دکتر جان ، یاد دارم که در همان سمینار زن تو بود که خواندم : وقتی حجاب را اجبار کردی بدون اینکه دلیلش را برای فرد مقابل مطرح کنی و او را قانع کنی فرض که تو 10 سال هم بتوانی نظر خود را تحمیل کنی اما سال یازدهم او کار خودش را می کند . مگر نبود زمان پیغمبر که بعد از سال هفتم ، هشتم حجاب را مطرح کردند یعنی بعد از بیش از بیست سال کار روی مردم حجاب مطرح می شود ، مگر پیامبر مساله شراب را در سه مرحله مطرح نکرد و توانست فساد احتماعی شرابخواری را محو کند بدون اینکه مردم را مستقیما تحت فشار قرار دهد و به آنها نه بگوید.

چه بگویم دکتر ؟ باز از تو می گویم:

از دیده به جای اشک خون می آید

                                 دل خون شد و از دیده برون می آید

دکتر من نیز احساس تو را دارم :

هم اکنون احساس می کنم

بر تل خاکستری از همه آتش ها و امید ها و خواستن ها تنها مانده ام

و این سوال همواره در پیش نظرم پدیدار است

که تو اینجا چه می کنی ؟

امروز به خودم گفتم :

من احساس می کنم که نشسته ام زمان را

می نگرم و می گذرد ، همین و همین. 

روحش شاد و یادش گرامی باد. 

«رسول تجلی زاده »

اگر عشق نبود

سلام 

بر خلاف چند وقت گذشته این بار زود به روز شدیم فقط و فقط به خاطر این مطلب. 

------------------------------------------------------------------------------------------ 

 

اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟ 

           

           کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟ 

             

                            چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ 

  

آری... 

 

بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود ! 

 

« دکتر علی شریعتی »

شریعتی از دید بزرگان(۱)

   سلام  

بزرگان مملکت ما (فارغ از بحثهای سیاسی)دیدگاههای زیبایی درباره دکتر شریعتی داشتند که در بخش اول دیدگاه دکتر بهشتی را درباره دکتر شریعتی با هم میخوانیم. 

 

                     

مرحوم دکتر شریعتی خود را یکی از زاییده های درد و رنج و احساس درد و رنج می دانست.

دکتر شریعتی امتیازاتی مخصوص به خود داشت . دکتر شریعتی نسبت به سن خود ، انسانی بسیار پر مطالعه و کتاب خوان بود :

در زمینه ادب ، فرهنگ و تمدن بشری ، در زمینه مکتب های اجتماعی و جامعه شناسی نو و رابطه آنها با میراث گذشته ، در زمینه تاریخ و در زمینه اسلام ، اما نه در خطی که در حوزه های اسلامی به عنوان خط جهاد دنبال می شود ، بلکه در خط یک انسانِ متولد شده در خانه مطالعات اسلامی ، در خانه استاد شریعتی ، در خانه ای که چشم فرزند به کتابخانه پدر گشوده شد و خود را با انبوهی از کتب قرآن ، تفسیر ، تاریخ ، حدیث و کتابهای دیگر مواجه دید و نزد پدر درس آموخت .

او انسانی است که در درجه اول : از نظر تحصیلات با فرهنگ نو بشری روبرو است ؛ اما یک زمینه ذهنی و وجدانی دارد که به طور دائم او را به سوی خود می کشاند : زمینه اسلامی !

اینست که در هر مطالعه ای در فرهنگ نو به سؤالی در رابطه با فرهنگ اسلام و بینش اسلامی و مکتب اسلام برخورد می کند ؛

این جمله را تکرار می کنم . زیرا در شناخت دکتر بسیار مؤثر است.

« شهید دکتر بهشتی »

شیعه امروز !!

 

شیعه امروز همان شیعه ای که پاک ترین و تند ترین ایمانها را به علی دارد‌ ، به علی عشق می ورزد.

حتی بر خلاف اسلام ، بر خلاف رضایت شخص علی او را بر مقام الهی می رسانند و علی اللهی و .... می شوند.

باز علی را تنها در یک چهره می بیند ، یک بعد علی را می شناسد و دیگر فضائل و ابعاد این روح چند بُعدی را نادیده می انگارد.

با آنها آشنا نیست و علی بیش از آنچه به شور اخلاص شیعه اش نیازمند باشد به این نیاز دارد که او را و تمام او را شیعه پاک اعتقادش بشناسد.

بی شک از عوام شیعه چنین انتظاری ندارد اما از خواصِ شیعه ، از آدم روشنفکر شیعه چنین توقعی دارد.

کسی که شیعه علی است باید او را در همه چهره هایش بشناسد....

<<دکتر علی شریعتی>>

(انسان بی خود ، ص ۴۱۵)

مردم و مرد شیر گیر

 مردم و مرد شیر گیر

 

در حیرتم ز چرخ که آن مرد شیر گیر 

با دست روبهان دغل شد چرا اسیر 

آن شاهباز عزٌ و شرف از چه از سریر 

با های و هوی لاشخوران آمدی به زیر 

این آتشی که در دل این مُلک شعله زد 

با نیروی جوان بُد و با فکر بکر پیر 

با عزم همچو آهن آن مرد سال بود 

با جوی های خون شهیدان سی تیر 

با مشت رنجبر بُد و فریاد کارگر 

با ناله های مردم زحمتکش و فقیر 

با خشم ملتی که به چنگال دشمنان 

بودند با زبونی یک قرن و نیم اسیر 

با آن که خفته است به یک خانه از حلب 

با آن که ساخته است یکی لانه از حصیر 

با مردمی که آمده از زندگی به تنگ 

با ملتی که گشته است از روزگار سیر 

افسوس شیخ و نظامی و مست و دزد 

چاقو کشان حرفه ای و مفتی اجیر .... 

 

«  دکتر علی شریعتی  »  

(دفتر های سبز ، ص ۲۶۳ )